سایه شخصیت
بیشتر ما با این باور بزرگ شدهایم که آدمها، برخی ویژگیهای خوب و بد دارند و برای اینکه دیگران ما را قبول داشته باشند باید خودمان را از شر صفات بد رها سازیم یا آنها را پنهان کنیم. بدین ترتیب ما بخشی از وجود خود را نادیده میگیریم و سرکوب میکنیم.
اما نتیجهی این کار، محروم ساختن خود از تعادل، یکپارچگی شخصیت و موهبتهای پنهان، در بخشِ تاریکِ وجودمان یعنی «سایهی شخصیت» است. حال باید دید که سایهی شخصیت چیست و چه اهمیتی دارد و چگونه باید با آن برخورد کنیم؟ در این مقاله سعی داریم تا به این سؤالات پاسخ دهیم.
سایه شخصیت چیست؟
کارل گوستاو یونگ، روانشناس سوئیسی، برای اولین بار مفهوم «سایهی شخصیت» را مطرح کرد. یونگ، واژهی «سایه» را برای اشاره به بخشهایی از شخصیت به کار برد که به دلیل ترس، جهل، خجالت یا نبود عشق، طرد شدهاند. یونگ میگوید «سایه آن کسی است که شما نمیخواهید باشید.» سایهی شخصیت مثل نیمهی پنهان ماه است. سایه، نیمهی تاریک وجود ماست. سایه شامل تمام آن ویژگیهای شخصیتی ماست که سعی در پنهان کردن آنها داریم.
در اعماق آگاهی ما دفن شده است . ما یا دیگران مستقیما از آن آگاهی نداریم. اما پیام آن روشن است. هرگاه پیامهایی از قبیل «من خوب نیستم. من مشکل دارم.
دوستداشتنی نیستم.
شایستگی ندارم.
بیارزش هستم.
را از بخشی پنهان در وجود خود دریافت کردید، بدانید که سایهتان با شما درحال حرف زدن است.
ما معمولا از مواجهه با این نیمهی تاریک وجود خود میترسیم و سعی میکنیم تا بهطور آگاهانه آن را هرچه بیشتر به فراموشی بسپاریم و سرکوب کنیم.
سایه، بخشی واقعی از وجود ماست و ما با سرکوب آن، خود را از تعادل و یکپارچگی شخصیت محروم میکنیم. از طرف دیگر هرچه سعی در سرکوب سایه یا همان جنبهی حقیر و وحشی وجود خود داشته باشیم، قویتر و وحشیتر میشود. هرچه کمتر به سایه توجه کنیم، سیاهتر و پررنگتر میشود
چرا نباید سایه شخصیت را سرکوب کنیم؟
به دو دلیل نباید سایه را سرکوب کرد:
۱: تعادل و سلامت روانی ما در گرو آن است که بخش خودآگاه وجود ما و سایه بتوانند باهم زندگی کنند. بنابراین سرکوب سایه با قویتر کردن آن، تعادل روانی ما را بههم میزند و باعث بروز انواع ناهنجاریها و مشکلات روانی میشود.
۲: سایه صرفا دارای جنبههای منفی نیست. همانطور که یونگ گفته است «اگر گرایشهای سرکوبشدهی سایه فقط بد بودند، مشکلی وجود نداشت. با اینکه سایه، عموما حقیر، ابتدایی، وحشی و غیرقابل پیشبینی است، اما بهطور مطلق بد نیست و دارای جنبههای مثبتی مثل صفات برجستهی کودکانه و معصومانه است که میتواند باعث ایجاد شور و حال و زیبایی در زندگی انسان شود.» به جای سرکوب کردن سایههای خود، باید تمام جوانب آن را بپذیریم و آن را به عنوان بخشی واقعی از وجود خود قبول کنیم، زیرا سایهی ما، شخصیت اصلی ما را در بر دارد. با سرکوب سایه، علاوه بر دچار شدن به عدم تعادل و ناهنجاری، خود را از ارزشها و مواهب آن نیز محروم میکنیم.
چه صفاتی سایه هستند؟
سایهی شخصیت، مخزن صفاتی است که نمیخواهیم داشته باشیم: خودخواه، طمعکار، بزدل، حسود، نالایق، پُررو، بیظرفیت، خشمگین، تنبل، حیلهگر، سادهلوح، زشت، کوتهفکر، سلطهجو، پلید، کینهتوز و … این فهرستی بیپایان است و تمام ویژگیهایی که ناخوشایند میدانیم در آن قرار میگیرند. شناخت سایه مستلزم دقیق شدن در وجود خویش است. برای تشخیص سایههای خود سعی کنید تا به این سؤالات فکر کنید و آنچه را که به ذهنتان میرسد، بنویسید:
- از کدام ویژگیهای خودم، بدم میآید؟
- میترسم دیگران چه مطالبی را درمورد من بفهمند؟
- فهمیدن چه چیزی درمورد خودم، بیش از هر چیز برایم ترسناک است؟
- کدام بخشهای وجود خودم را نفی میکنم؟
- پذیرش کدام ویژگیهایم، برایم مشکل است؟
- از چه چیزی بیش از هر چیز میترسم؟
- بزرگترین دروغی که تاکنون به خودم گفتهام چیست؟
- بزرگترین دروغی که تاکنون به دیگران گفتهام چیست؟
- چه چیزی در دیگران میبینم که باعث آزارم میشود و آن را قضاوت میکنم و در خود انکار میکنم؟
همهی ما بدون استثنا دارای سایههایی هستیم. برای شناخت بهتر سایههای خود از افراد نزدیک به خود نظرخواهی کنید. تمام پاسخها را یادداشت کنید. حال تمام آنها را به عنوان بخشی از وجود خود بپذیرید. آنها را چون کودک طردشدهای در وجودتان، در آغوش بگیرید و ببینید که چه موهبتهایی را برای شما به همراه دارند.
آشتی با سایه شخصیت و دستیابی به آرزوها
اگر نتوانیم با سایه خود آشتی کنیم همیشه در بخشی از وجود خود احساس بدی نسبت به خود خواهیم داشت. وقتی باور «من بد هستم» در عمق ضمیر ناخودآگاه شما حک شود، ناخواسته خود را از بسیاری از مواهب زندگی محروم خواهید کرد. اگر تمام آنچه را که میخواهیم نداریم به این دلیل است که احساس میکنیم بیارزش هستیم و ناخودآگاه آنچه را میخواهیم، از خود دریغ میکنیم. اما با پذیرش سایهها، خودمان را همان طوری که حقیقتاً هستیم، میپذیریم و دوست داریم. وقتی خودتان را دوست داشته باشید، به طور طبیعی به دنبال آرزوها و شور و شوقتان میروید. خود را لایق تمام نعمتها و مواهب میدانید و با کنار زدن موانع درونی، راه جذب آنها را به سوی خود میگشایید.
معمولا هر آنچه در شخصیت دیگران موجب آزارمان میشود، بخشی از سایهی خودمان است. اغلب رنجش ما از افراد دیگر به علت مشکلی حلنشده در وجود خود ماست. هر قضاوتی که درمورد دیگران میکنیم معمولا فرافکنی آن چیزی است که در سایهی خودمان مخفی شده است. ما معمولا نقطه ضعفهای خود را به دیگران نسبت میدهیم و مطالبی منفی که درمورد دیگران میگوییم، درواقع همان چیزهایی است که باید به خودمان بگوییم. وقتی درمورد دیگران پیشداوری میکنید، در حقیقت دارید درمورد خودتان پیشداوری میکنید.
مخفی کردن سایه:
ما بیشتر سایههایمان را چنان مخفیانه از دید خود مخفی میکنیم که اگر پدیدهی فرافکنی وجود نداشت، شاید تمام عمر از نگاه ما مخفی میماندند. بنابراین به هرچه که درمورد دیگران میگویید یا میاندیشید، دقت کنید و سعی کنید تا آن ویژگیها را در خود تشخیص دهید. ما حتی قسمت روشن سایهی خود را نیز فرافکنی میکنیم. هر صفتی که در دیگران تحسین میکنید، چیزی است که بهطور بالقوه در شما وجود دارد و نیازمند توجه و شکوفایی است. اگر عظمتی مشاهده میکنید، درواقع عظمت خودتان است. بنابراین به هرچه که در دیگران به عنوان سرزنش یا تحسین نگاه میکنید، آنها را به عنوان سایههای تاریک یا روشن خود بپذیرید و سعی کنید که پیامشان را درک کنید. بدین ترتیب تولد بخشی جدید از وجود یکپارچهی خود را شاهد خواهید بود که به زندگی شما غنا و عظمت بیشتری میبخشد.
اگر بتوانید با شناخت سایههای خود، آنها را بپذیرید، تحول مهمی در وجود شما رخ خواهد داد. ما با پذیرش ویژگیهای منفی وجود خود، دیگر نیازی به تأیید نداریم؛ از تمام فشارها و دشواریهایی که برای جلب تأیید دیگران متحمل میشویم، رها خواهیم شد و آزادی و راحتی خوشایندی را تجربه خواهیم کرد. با پذیرش سایههایمان به این حقیقت پی میبریم که وجودی یکپارچه هستیم؛ هم ارزشمندیم و هم بیارزش، هم زشتیم و هم زیبا، هم تنبلیم و هم وظیفهشناس. وقتی بر این باور باشیم که فقط میتوانیم این باشیم یا آن، آنگاه نزاع و تعارض درونیمان ادامه خواهد داشت، زیرا در آن صورت فقط میخواهیم که دارای ویژگیهای «درست و خوب» باشیم. اما اگر تمام ویژگیهای هستی را پذیرا شویم، درک خواهیم کرد که هریک از صفاتمان برای ما آموزشی در بر دارد. این آموزگاران، تمام حکمت جهان را در اختیار ما میگذارند. پس همیشه باید از آنها بیاموزیم.
آرامش و آزادی درونی :
اگر واقعا در پی آرامش و آزادی درونی هستید، وجود یکپارچهی خود را بپذیرید. تسلیم شوید و از ستیزهجویی، دفاع، تظاهر و تلاش برای تأیید دیگران دست بکشید. به هیچوجه وجودتان را طرد نکنید و به خودتان دروغ نگویید. برای بینقص بودن تلاش نکنید، به جای آن تلاش کنید تا یکپارچه شوید و روشنایی و تاریکی را در کنار هم بپذیرید. همانگونه که هر چیزی یک نیمهی روشن و یک نیمهی تاریک دارد، انسان نیز چنین است، زیرا «انسان بودن، یعنی همه چیز بودن.»
دیدگاهتان را بنویسید